عشق مرینت❤️و ادرین💚پارت ۲۰(پایانی)

(:Šãrā (:Šãrā (:Šãrā · 1402/06/11 12:03 · خواندن 2 دقیقه

💚:از برج ایفل پریدم پایین….با یویوم لیدی رو کشیدم و افتاد تو بغلمبعد یویوم رو زدم به بالای برج ایفل و دوبارهبرگشتیم بالا…..وایت بر بیهوش شده بود بر اثر ضربه من و کریسالیس هم…..چییی؟یو یو لیدی اونو به دیوارچسبونده بود😬

❤️:اون یویو ای که پرت کرد اونور لاکی چارمم بود.یویو اصلیم گیرش انداخت و این طوری شد🙂😃😌

❤️:من و ادرین معجزه گراشونو گرفتیم و به جعبه برگردوندیم….

💚❤️:مردم پاریس!ما معجزه گرهای کریسالیس و وایت بر رو گرفتیماز این به بعد ارامش در پاریس بر قرار خواهدبود….

۲۳ اکتبر ۲۰۳۳(۲۵ سالگی ادرین و ۲۴ سالگی مرینت)

❤️:امروز من و ادرین و الیا و نینو ازدواج کردیم و به ارزوم رسیدم.یک زندگی اروم و بدون اثرات معجزه گر پروانههمراه ادرین و تیکی و پلگ و تمام دوستامونبعد از اینکه موقع ازدواج ادرین منو بوسید،با هم رقصیدیم….بهترینروز زندگیم بود🙂….

ادرین و مرینت صاحب دو بچه به نام تیکی و پلگ شدن🙂😄(اسم کوامی هاشون رو گذاشتن😂😄)و به خوبی وخوشی زندگی کردن(چقدر شبیه رمان های کودکانه شد😂😂😂😂)

یک روز تو بالکن خونشون:

❤️:ادرین می دونی چی باعث شد در اصل بتونیم کریسالیس رو شکست بدیم؟

💚❤️:(همزمان)عشق بین ما…….

پایان.این بود رمان من خوشحال شدم که باهام همراه بودین.بای❤️😢