عشق مرینت❤️و ادرین💚پارت ۴

(:Šãrā (:Šãrā (:Šãrā · 1402/06/09 21:10 · خواندن 3 دقیقه

آلیا:چی میگی دختر🤯وای باورم نمیشه😯بذار تو لیدی بلاگ بنویسم مدل مشهور پاریس ک

❤️:الیا انقدر زود یادت رفت هویت ما ها باید مخفی بمونه؟😐😐

الیا:اره راست میگی ببخشید😔

در مخفیگاه لایلا:می خوام خودمو شرور کنم نورو😈با قدرتی خیلی زیاد، 😈هاهاهاهااااا😈😈

نورو در ذهنش:وایمن باید به تیکی و پلگ خبر بدم…😨😰(لایلا نمی دونه نورو حالا که ۳۵۰۰ ساله شده می تونهاز طریق تلپات ذهنی با کوامی های اعظم یا همون تیکی و پلگ ارتباط برقرار کنه،وگرنه اون رو براش مخفی می کرد😁😉😐)

از زبان پلگ:داشتم کممبر ها رو ناز می کردم(😐😐😂😂)که یه ارتباط از نورو حس کردم.😨وای امروز نورو ۳۵۰۰سالش شده بود و می تونست با ما ارتباط برقرار کنه🥳)

پلگ:وای نورو باورم نمیشه😀چطوری خوبی؟😁راستی تولدت مبارک🥳

نورو:من خوبم رفیق قدیمی😉ببین به صاحبت و لیدی باگ بگو کریسالیس یا همون لایلا راسی تا فردا شب می خوادخودشو شرور کنه😔و مثل اینکه قدرت زیادی به خودش میده😐اماده باشین من حس خیلی بدی دارم😰البته من مکاندقیق مخفیگاه لایلا رو نمی دونم😐ولی به لیدی باگ و کت نوار بگو نزدیک برج مونشکارس هست😀

پلگ:منظورت مونپارسه؟😂😂

نورو:حالا هر چی.😐فعلا.

پلگ:خدافظ نورو😁

پلگ همه چیز رو برای ادرین تعریف کرد.

💚:داشتم به هشدار نورو فکر می کردم که دیدم استاد فو بهم پیام داده که برم ببینمش.😀سریع تبدیل شدم و رفتمپیش استاد فو.

استاد فو:ادرین من یه طلسم کشف کردم که ریسکیه ولی اگه کار کنه باعث میشه که اگه از میراکلس تو و مرینت برای یکارزو استفاده بشه بهایی نداشته باشه😀البته گفتم که ریسکیه چون دنیا در تعادله شخصی باید این کارو بکنه که قلبمهربونی داشته باشه😁

پایان(لایک کن و نظر بده اگه حتی یه کم خوشت اومد❤️👌