عشق مرینت❤️و ادرین💚پارت ۸

(:Šãrā (:Šãrā (:Šãrā · 1402/06/09 23:18 · خواندن 2 دقیقه

  ❤️:منو الیا از نزدیک هواتو داریم.برو😉😀

💚:پلگ پنجه ها داخل.به پلگ کممبر دادم و گفتم پلگ پنجه های ویژه بیرون.(همون کت نواره با قدرت های جدیدش😁😌😉).

(Plag,special claws in.)

💚:مرینت و الیا تعجب کرده بودن منم گفتم بعدا توضیح میدم و رفتم.کریسالیس فهمید که کت نوار جلویی اشتوهمه.😐😐برگشت عقب و منو دید.

😈:(علامت لایلا از این به بعد همین استیکره😉)پیشی اماده شو برای جنگ.

💚:باشه پروانه کوچولو.

لایلا حمله کرد.منم میراکلس گرگ رو با قبلیا ترکیب کردم و زمان رو ثابت کردم.🥳🥳😌دستبند لایلا رو شکستم واکوما بیرون اومد.اکوما رو گرفتم😌و مرینت و الیا رو از حالت گیرکرده در زمان در اوردم😌😁😉با ریتم اهنگی که براما ساخته بودن سوت زدم و گفتم میراکلس پاور من.(همون ریتمی که تو قسمت خیمه شب باز مرینت باهاش سوت زد ومال اهنگ میراکلسه.)

💚:سریع میراکلس لایلا رو در اوردم.اون بعد چند تا جیغ از اونجا رفت😂😂😂

❤️:ادرین میراکلس گرگ و پروانه و مال خودم رو به من داد و روباه رو به الیا😉😁من به نورو گفتم تو دیگه ازادی😉😁😌

نورو:🥳🥳🥳🥳🥳

فردای اون روز:

💚:بعد مدرسه مادرم من رو صدا زد و من رفتم تو اتاقش.

امیلی:پسرم گابریل الان خوابه تو بیدارش نکن بعدا خودمون بهش این قضیه رو میگیم😁

💚:چی رو؟😴

ادریانا:سلام ادرین.من خواهر تو هستم😁😉

پایان(لایک و نظر یادتون نره)